رودی است که از میان ولایت نیشابور میگذرد و آبهای جبال طرفین نیشابور بدو پیوندد و مجموع ولایات نیشابور بدان زراعت میکنند. (از نزهه القلوب ج 3 صص 226- 227)
رودی است که از میان ولایت نیشابور میگذرد و آبهای جبال طرفین نیشابور بدو پیوندد و مجموع ولایات نیشابور بدان زراعت میکنند. (از نزهه القلوب ج 3 صص 226- 227)
سبزی فروش. (ناظم الاطباء). فروشندۀ تره. فروشندۀ گندنا. بقال: ابلهی کن برو که تره فروش تره نفروشدت به عقل و تمیز. چیز باید که کار در عالم چیز دارد که خاک بر سر چیز. مسعودسعد. و رجوع به تره شود
سبزی فروش. (ناظم الاطباء). فروشندۀ تره. فروشندۀ گندنا. بقال: ابلهی کن برو که تره فروش تره نفروشدت به عقل و تمیز. چیز باید که کار در عالم چیز دارد که خاک بر سر چیز. مسعودسعد. و رجوع به تره شود
موزه فروشنده. خفاف. کفاش. چکمه فروش. چکمه ساز. کفش فروش. (از یادداشت مؤلف) : هنرباید از مرد موزه فروش سپارد بدو چشم بینا و گوش. فردوسی. یکی آرزو کرد موزه فروش اگر شاه دارد به گفتار گوش. فردوسی. یکی کفشگر بود و موزه فروش به گفتار او پهن بگشادگوش. فردوسی
موزه فروشنده. خفاف. کفاش. چکمه فروش. چکمه ساز. کفش فروش. (از یادداشت مؤلف) : هنرباید از مرد موزه فروش سپارد بدو چشم بینا و گوش. فردوسی. یکی آرزو کرد موزه فروش اگر شاه دارد به گفتار گوش. فردوسی. یکی کفشگر بود و موزه فروش به گفتار او پهن بگشادگوش. فردوسی